feeble, groggy, listless, lymphatic, nerveless
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
صدای بینای زنگ در سالن پیچید.
The feeble sound of the bell echoed through the hall.
بعداز یک شب طولانی، من از خواب بیدار شدم و احساس بینایی و گیجی کردم.
After a long night, I woke up feeling groggy and disoriented.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بینا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بینا